گوش کن،
صدای خش خش برگ هایی که در سردی هوای پاییز میرقصند میآید
آنقدر حس زیر پا گذاشتن این برگ ها خوشایند است که دلت میخواهد برای بار ها و بار ها آن ها را زیر پایت بفشاری تا برای بار دگر صدای خش خش را بشنوی
خیلی خوب است که تو زنده هستی و این لحظه را حس میکنی و تمام وجودت را غرق از آرمش آن میکنی من دوست دارم این لحظه رو چون غرق در افکار به پرستش خداوند میپیوندم،
ای پاییز عزیز و دوست داشتنی!
چه زیبا گذشت زمزمه خش خش برگهایت زیر پاهایم…
نمیدانم آرامش سکوتشان درون گوشم چه مِنتی دارد که این همه در دنیای خود غرق می شوم…
چه زیبا بود نغمهی آوازشان زیر گوشی که سراسر وجودش آواز برگ هایی بود همانند ساز گیتار…
فصلی که با تمام زشتی و قشنگیاش شاه تمام فصول سال بود، گذشت!
زنده باد آخرین پاییز قرن!
به قلم: ستایش حیدری