دانلود مجموعه رمان های ترکان به صورت رایگان 💞
انجمن ترکان این بار روش دیگری برای راحتی کار شما نویسنده ها و خواننده ها انجام داده.
آپ مجموعه رمانهای انجمن ترکان
به صورت رایگان
تمامی رمانهای نویسندگان عالی انجمن ترکان رو از اینجا بخونید 👇👇
“به نام خداوند گردان سپهر”
من ماندم.
من ماندم و خودم!
حیف شد که سایه ام نیست، اگر بود جمع مان جمع می شد، اما…
دوتایی، آن قدر ها هم بد نیست؛
من چای می ریزم، پس میزند؛
موسیقی می گذارم، صدایش را کم می کند!
از آجر های خرد شده ی درونم حرف می زنم، بلند می شود و می رود.
از شادی می گویم، پوزخند می زند!
از امید لب باز می کنم، روی بر می گرداند.
درباره ی هوای زندگی سخن می گویم…
درباره ی گل ها و ماهی ها می گویم…
و ناگهان لب باز می کند، با آسودگی خوفناک!
– چای طعم زندگی ندارد؛
– موسیقی بی دلیل پخش می شود.
– درونت نم کشیده؛ بوی نا می دهد…
– خیلی وقت است، که شادی را نمی یابم، تنها خنده ی نقاب هاست، که هر کجا یافت می شود!…
– امید را می شناسم، بارها پا به پایش رفتم، برگشتم!
– هوا… نفست را می رباید!
– باغچه ها مدت هاست که جز برگ های فسیل شده ی سال قبل چیزی ندارد؛
جنازه ی ماهی ها را زنده حساب می کنی؟!
من چیزی نمی بینم!…
نویسنده: سارا طاهرخانی
{… خواهم گفت…}
به جهان خواهم گفت، اَز جنونم که جهان عاشق اوست
بوریا آمدنش، پوپک اَسرار دلش را به جهان خواهد گفت
به دِرَم خیره کنم چشم جهان، که جهان هم با اوست
آری، به جهان خواهم گفت که جهان عاشق اوست
به قلم :فاطمه هژیر ارام.
گوش کن،
صدای خش خش برگ هایی که در سردی هوای پاییز میرقصند میآید
آنقدر حس زیر پا گذاشتن این برگ ها خوشایند است که دلت میخواهد برای بار ها و بار ها آن ها را زیر پایت بفشاری تا برای بار دگر صدای خش خش را بشنوی
خیلی خوب است که تو زنده هستی و این لحظه را حس میکنی و تمام وجودت را غرق از آرمش آن میکنی من دوست دارم این لحظه رو چون غرق در افکار به پرستش خداوند میپیوندم،
ای پاییز عزیز و دوست داشتنی!
چه زیبا گذشت زمزمه خش خش برگهایت زیر پاهایم…
نمیدانم آرامش سکوتشان درون گوشم چه مِنتی دارد که این همه در دنیای خود غرق می شوم…
چه زیبا بود نغمهی آوازشان زیر گوشی که سراسر وجودش آواز برگ هایی بود همانند ساز گیتار…
فصلی که با تمام زشتی و قشنگیاش شاه تمام فصول سال بود، گذشت!
زنده باد آخرین پاییز قرن!
به قلم: ستایش حیدری